-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
شعر كامپيوتري( به مناسبت فرا رسيدن ماه شعبان)
اي خدا windows دل را باز كن......
يك print از رحمتت آغاز كن.........
option غم را خدايا on مكن
file اشكم را خدايا Run مكن
نام تو password درهاي بهشت
آدرس email سايت سرنوشت
اي خدا حرف دلم با كي زنم؟
help مي خواهم كه F1 مي زنم
refresh اين دل به الطاف تو است
save انعامش در اين ماه نو است
با clear كردن ذهن از گناه
ما به تو مي آوريم عذر و پناه
اي خدا اين كهنه دل format نما
از خود و قرآن مكن ما را جدا...................
التماس دعاي خير!
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
ماه شعبان
اين مژده دهم به جمع ياران كز راه رسيد ماه شعبان
از باغ رجب كه چون گلستان بسيار گل آورد به بستان
گل هاي بهشتي و طربناك از لطف خداي خوب و منان
شد هديه او به كل هستي آن دشت پر از گل بهاران
از آن همه گل خداي زيبا چند شاخه گرفت بهر خاصان
گلها كه خداي برگزيند بين چيست كه شد قبول يزدان
يك دسته گل به ماه رحمت يعني رمضان و ماه رحمان
نامش حسن(ع) و وجودش از حسن خلقي به مه جمالش حيران
دوم گل سر سبد حسين(ع) است آن هديه ناز ماه شعبان
آن راد و يگانه مرد دوران آن سيد و سرور شهيدان
سوم گل باغ آفرينش ماه عرب و امير شجعان
عباس علي(ع) يا ابوالفضل دريا به كف و شهيد عطشان
چهارم گل اين مه مبارك آن زينت ساجدان سبحان
بر دوش كشد پيام عاشور با ذكر و دعا و صوت قران
پنجم گل حق به نيمه شعبان شد هديه ز رب به ملك امكان
يعني كه امام مهدي(ع) آمد جان همه عالمي به قربان
اي ماه خدا سلام بر تو خوش آمدي اي رفيق خوبان
با اين همه گل كه با تو آمد شد كل وجود باغ و بستان
تقديم نموده حضرت حق بر فاطمه(ع) و علي(ع) ز احسان
اي كاش خداي حي باقي " نامي "بكند فداي ايشان
دكتر اسكندريان(نامي) 24/4/1389
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
ماه شعبان
ماه شادي و نويد
شکوفايي نرگس و ياس
گل ز گلستان پيغمبر آمد پديد
ساجد و عباس و حسينِ شهيد
نيمه چون بوي عطر ياس دميد
ستاره گان ولايت در خشيد
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
مژده اي دل که شب نيمه شعبان آمد
بر تن مرده و بي جان جهان جان آمد
بانگ تکبير نگردرهمه عالم بر پاست
همه گويند مگر جلوه يزدان آمد
اززمين نوربه بالا رود امشب زيرا
نور خورشيد امامت همه تابان آمد
قائم آل محمد (عج)گل گلزار رسول
حجه بن الحسن (عج)آن مظهر ايمان آمد
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
شبي را به خوابم بيا، نازنين!
دلم را پُر از بوي خورشيد کن
بيا چشمه غصههاي مرا
پُر از جوششِ شعر اميد کن
بيا که جهان، زير هر گام تو
پُر از رويش سبزهها ميشود
دلِ آسمان، پُر زِ رنگين کمان
زمين، غرق ذکر خدا ميشود
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
اين بشارت به دل از غيب بسي ميآيد که به ياري جهان دادرسي ميآيد
رهزنان ره دين را عسسي ميآيد مژده اي دل که مسيحا نفسي ميآيد که ز انفاس خوشش بوي کسي ميآيد
دوشم اين مژده رسيد از ملک العرش به گوش کز غم هجر مکن شکوه و افغان و خروش
کايد از پرده برون پادشه برقع پوش از غم و درد مکن ناله و فرياد که دوش زده ام فالي و فريادرسي ميآيد
نوگل گلشن نرگس که برش گل چون خس آيد از پيش و مسيحا پي ياري از پس
شمع رويش سبب گرمي بزم همه کس ز آتش وادي ايمن نه منم خرم و بس موسي اينجا به اميد قبسي ميآيد
اي شه دين که به غير تو دگر ياري نيست جز تا ما را به جهان سرور و سالاري نيست
گرم ماننده بازار تو بازاري نيست هيچکس نيست که در کوي تواش کاري نيست هر کس اينجا به طريق هوسي ميآيد
يار در پرده و از پرده برون بس غوغاست همه کس دلبر ناديده خود را جوياست
نقطه دايره کون و مکان ناپيداست کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست اينقدر هست که بانگ جرسي ميآيد
خوشدلا خوشدلي شيعه بود در شعبان که بود مطلع آن ماه هدي نيمه آن
بهر صيد دل ما ميرسد آن شاه زمان يار دارد سر صيد دل حافظ ياران شاهبازي به شکار مگسي ميآيد
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
-------------------
بده ساقي مي باقي به عشق خسرو خوبان
بزن مطرب ني و بربط كه آمد نيمه شعبان
قدر قدرت شهي آمد، علي فطرت، مهي آمد
چه قدرت، قدرت مطلق، چه فطرت، فطرت يزدان
تولد يافت مولودي ز امر قادر يكتا
كه از نور جمال او جهان شد روضه رضوان
خطش مشكين و لب غنچه، رخش زيبا قدش فتنه
چه قامت، قامت رعنا، چه صورت، صورت رخشان
زچشم و روي نيكويش توانم اينقدر گويم
كه رويش قبلهي دلها و چشمش چشمهي حيوان
زلطف و رحمتش باشد، زبان الكن، قلم عاجز
چه لطفي، لطف بيمنت، چه ياري،ياور ياران
بگو از من تو اي ساقي بآن سرو سهي بالا
توئي آقا، توئي مولا، بخلق عالم امكان
بجانم او بود، جانانكه جان عالمش قربان
بدردم او بود درمان، چه دردي، درد بيدرمان
توئي سرور، توئي رهبر، توئي نوباوه حيدر
توئي سلطان بحر و برّ، ولي حضرت سبحان
توئي لطف و توئي جود و توئي رحم و توئي رحمت
توئي درياي بخشايش، توئي فيض و توئي احسان
توئي علم و توئي عالم، توئي حلم و توئي دانش
توئي دُرّ و توئي گوهر، توئي لؤلؤ توئي مرجان
توئي محرم، توئي همدم، توئي فخر بني آدم
توئي يار و توئي ياور، توئي غمخوار غمخواران
تويئ شاخص، توئي شامخ، توئي شافع، توئي راكع
توئي قائم، توئي غائب، توئي پيدا، توئي پنهان
بود مهدي تو را نام و بود شهرت تو را هادي
توئي مهر و توئي ماه و توئي خورشيد نور افشان
توئي عدل و توئي عادل، توئي عقل و توئي عاقل
توئي فضل و توئي فاضل، توئي شاهنشه خوبان
كلام نغز و دلجويت بود شيرين و روح افزا
چرا؟ چونكه توئي ناطق، چه ناطق؟ ناطق قرآن
ز درد انتظارت جاي اشك از ديده خونبارم
شتابي كن كه رفت اي شه زكف دين و زدل ايمان
ترا از جان و دل چا كرد و صد عيسي، دو صد موسي
كنيز درگهت حور و فلك عبد و ملك دربان
زبان را جاي گويايي نباشد بهر ژوليده
چرا؟ چونكه نباشد گفتن مدح تو شه آسان
حسن فرح بخشيان (ژوليدهي نيشابوري)
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
صبحدم پيك مسيحا دم جانان آمد
گفت برخيز كه آرام دل و جان آمد
سحر از پرده نشينان حريم خلوت
نغمه برخاست كه شاهنشه خوبان آمد
عاشقان را رسد اين طرفه بشارت زسروش
كه سحرگاه شب نيمه شعبان آمد
مى كند مرغ سحر زمزم بر شاخ گل
كه ز نرگس ثمرى پاك بدوران آمد
وارث تاج نبى اوست كه با دعوت حق
بهر افراشتن پرچم قرآن آمد
شهسواريست كه با صولت و بازوى على
از پى كشتن كفار به ميدان آمد
مظهر صلح حسن اوست كه با حلم حسن
پى آرامش دلهاى پريشان آمد
آنكه اندر رگ او خون حسين بن عليست
پى خونخواهى سالار شهيدان آمد
در ره زهد و عبادت چو على بن حسين
سوى حق قافله راسلسله جنبان آمد
علم باقر همه در اوست كه با مشعل علم
رهبر جامعه بى سر و سامان آمد
تا ز ناپاك كند مذهب صادق را پاك
مظهر راستى و پاكى و ايمان آمد
هم چو كاظم كه بود قبله حاجات و مراد
دردمندان جهان را پى درمان آمد
چون رضا تا كه كند از رنگ علوم
وارث افسر سلطان خراسان آمد
اوست سرچشمه تقوا و فضيلت چو جواد
منبع فيض و جوانمردى و احسان آمد
هادى وادى حق كز پى ارشاد بشر
با چراغ خرد و دانش و عرفان آمد
يادگار حسن عسگرى پاك سرشت
كه جهان را كند از عدل گلستان آمد
قائم آل محمد شه اقليم وجود
كه بفرمانده ى عالم امكان آمد
طبع خاموش رسا باز چو مرغان چمن
پى تبريك چنين شاد و غزلخوان آمد
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
شبي را به خوابم بيا، نازنين!
دلم را پُر از بوي خورشيد کن
بيا چشمه غصههاي مرا
پُر از جوششِ شعر اميد کن
بيا که جهان، زير هر گام تو
پُر از رويش سبزهها ميشود
دلِ آسمان، پُر زِ رنگين کمان
زمين، غرق ذکر خدا ميشود
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
بيقرار تؤام و در دل تنگم گِلههاست
آه! بيتاب شدن عادت کم حوصلههاست
مثل عکس رُخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستي و بين من و تو فاصلههاست
بيتو هر لحظه مرا، بيم فرو ريختن است
مثل شهري که به روي گُسل زلزلههاست
آسمان با قفس تنگ چه فرقي دارد؟
ديدنت آرزوي روز و شب چلچلههاست
باز ميپرسم از آن مسئلة دوري و عشق
و ظهور تو جواب همة مسألههاست
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
کسي ميآيد
کسي مي آيد از يک راه دور آهسته آهسته
شبي هم مي کند زينجا عبور آهسته آهسته
غبار غربت از رخسار غمگين دور مي سازد
و ما را مي کند غرق سرور آهسته آهسته
دل دريايي ما را به دريا مي برد روزي
به سان ماهي از جام بلور آهسته آهسته
ازين رخوت رهايي مي دهد جانهاي محزون را
درونها مي شود پر شوق و شور آهسته آهسته
نسيم وحشت پاييز را قدري تحمل کن
بهار آيد اگر باشي صبور آهسته آهسته
کسي مي آيد و مي گيرد احساس خدايي را
ز انسانهاي سرشار از غرور آهسته آهسته
فنا مي گردد اين تاريکي و محنت ز دنيامان
ز هر سو مي دمد صدگونه نور آهسته آهسته
به سر ميآيد اين دوران تلخ انتظار آخر
و ناجي مي کند اينجا ظهور آهسته آهسته
ز الطاف خداوندي حضورش را تمنا کن
که او مردانه مي يابد حضور آهسته آهسته
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
ما نميدانيم و نميتوانيم شکر اين نعمت را چگونه بجاي بياوريم که گِل ما را از باقي ماندة گلِ حضرت مهدي «روحي و ارواح العالمين له الفدا» سرشتهاند.
ما خودمان خوب ميدانيم که اين عشق را به ما دادهاند و امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف ما را از ميان همة بندگان خداي سبحان را صلا زده است و سر سفرة کريمانة خويش نشانده است.
من بيمايه که باشم که خريدار تو باشم؟
حيف باشد که تو يار من و من يار تو باشم
تو مگر ساية لطفي به سروقتِ من آري
که من آن مايه ندارم که به مقدار تو باشم
خويشتن بر تو نبندم که من از خود نپسندم
که تو هرگز گُل من باشي و من خار تو باشم
هرگز انديشه نکردم که کمندت به من افتد
که من آن وَقع ندارم که گرفتار تو باشم
هرگز اندر همه عالم نشناسم غم و شادي
مگر آن وقت که شادي خور و غمخوار تو باشم
گُذر از دست رقيبان نتوان کرد به کُويت
مگر آن وقت که در ساية زنهار تو باشم
مردمان عاشق گفتار من اي قبلة خوبان!
چون نباشند؟ که من، عاشق ديدار تو باشم
من چه شايستة آنم که تو را خوانم و دانم
مگرم هم تو ببخشي که سزاوار تو باشم
در پي پاسخ به اين پرسش بودهايم که: ما کي؟ کجا؟ و چگونه؟ به شرف اين عشق نايل آمدهايم؟ جواب آن بود که در واقعهاي به نام «عشق غايبانه» و در عالم ارواح، ما عاشق آفريده شديم و ماجراي اين عشقِ غايبانه تا عالم ناسوت کشيده شده است.
در خصوص ابعاد مختلفِ عشق غايبانه، سخنها بسيار گفتهايم و امروز کلام خودمان را در اين باره به حول و قوة الهي، ادامه ميدهيم.
جذبة حضرت معشوق پرده نشين عجل الله تعالي فرجه الشريف:
يکي ديگر از ابعادِ عشقِ غايبانه، «جذبة نامرئيِ» حضرت دلدار «روحي وله الفدا» است. «جذبه» را اهل معنا، گاه «کشش» ميگويند؛ و گاهي «برقِ عشق» و گاهي هم «کمند نامرئي» يار.
جناب حافظ که ـ خود از مجذوبانِ امام زمان «سلام الله عليه» است ـ «جذبه» را در برخي از ابيات عرضي و قدسي خود، «برقِ عشق» ناميده است:
ديدي اي دل که غمِ عشق دگر باره چه کرد؟
چون بشد دلبر و با يار وفادار چه کرد؟
آه از آن نرگس جادو که چه بازي انگيخت
آه از آن مست که با مردم هشيار چه کرد؟
برقي از منزل ليلي بدرخشيد «سحر»
وه که با خرمن مجنونِ دل افگار چه کرد؟
برقِ عشق، آتش غم در دلِ حافظ زد و سخوت
يار ديرينه ببينيد که با يار چه کرد؟
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
زمين دلتنگ و مهدى بيقرار است
فلك شيدا، پريشان روزگار است
دلا، آدينه شد، دلبر نيامد
غروب انتظارم سرنيامد
همه دلها پر از آه و غم و درد
همه آلالهها پژمرده و زرد
نفسها خسته و در دل خموشند
فغانها بىصدا و پرخروشند
نه رنگى از عدالت، نى از صداقت
در و ديوار دارد نقش ظلمت
شده پرپر گل مهر و محبّت
همه دلها شده سرشا نفرت
شده شام يتيمان، ناله و اشك
برد هركس به كاخ ديگرى رشك
شده پژمرده غنچه در چمنزار
بگشت آواره گل در كوى گلزار
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
نشسته ديو بر دلهاى خفته
همه جا بذر نوميدى شكفته
زده زنگارها آئين و مذهب
دمى، رويى ز سرور نيست يا رب
به اشك چشم و مهر و ماه، سوگند
به آه و ناله دلهاى دربند
اگر نرگس ز هجرت زار زار است
شقايق تا قيامت دغدار است
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
امشب از مفهوم مستي جرعهاي سر ميکشم
فکر ديدار تو را تا مرز باور ميکشم
اي نگاهت سبز، اي سرچشمة آئينهها
گر بيايي با تو از پاييزها پر ميکشم
خوب من! با هم قراري داشتيم آدينهها
سالها طرح نميآيي به دفتر ميکشم
من به قربان قدمهايت، تو برگرد و ببين
جاي قرباني گلويم را به خنجر ميکشم
قصة پرواز تو در آسمان پيچيده است
باز امشب در هوايت بينشان پَر ميکشم
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
گرية آسمان
اي شعر من، فداي دو چشمان خستهات
اي چشم من، به پاي صداي شکستهات
اي آخرين حماسة بيداري صدا
وي اوّلين تصادف بيداد با خدا
چشمان مست تو به کجا ميکِشد مرا
ميآيي و خداي صدا ميکُشد مرا
اي هايهاي گرية مستانهام بيا
وي بغض در گلو به پرستاريام بيا
آغاز من بيا و مرا باز زنده کن
در اين غروب سرد دلم را تو بنده کن
اين را بدان که باز ستاره شکست و رفت
آمد به شوق ديدن تو مست گشت و رفت
من ميروم ولي براي تو آشفتهام بدان
چون در صداي عشق تو بشکفتهام بدان
اين را بدان که از غم تو آسمان شکافت
اين نور عشق بود که بر بيکران بتافت
ديشب هزار بار ناله زدم آسمان گريست
از عرش تا به حرمت کون و مکان گريست
امشب به پاس گرية افلاک بازگرد
اي نازنين ستارة ادراک بازگرد
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
شعر تنهايي
سکوت کوچههاي تارِ جانم، گريه ميخواهد
تمام بندبندِ استخوانم، گريه ميخواهد
ببار اي ابر بارانزا! ميان شعرهاي من
که بغض آشناي آسمانم، گريه ميخواهد
بهاري کن مرا جانا! که من پابند پاييزم
و آهنگ غزلهاي جوانم، گريه ميخواهد
نميخواهم دگر آيينه را؛ چشمان من مُردند
که در متنش نگاه ناتوانم، گريه ميخواهد
چنان دق کرده احساسم ميان شعر تنهايي
که حتّي گريههاي بيامانم، گريه ميخواهد
فرهام شاه آبادي فراهاني
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
چند رباعي
مشتاق جمال همچو ماهش، هستيم
محتاج نگاه گاهگاهش هستيم
عمريست که بستهايم بر روزنهها
چشمي که يقين کند به راهش هستيم
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
سالي گذرد بيتو مرا روز؛ بيا
جان سوخت، تو ـ اي شعلة جانسوز! ـ بيا
لبريز شده کاسة صبرم، جانا
اي از همه غايب اي دل افروز، بيا
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
ما شيفتة زلف سمن ساي توييم
دل دادة قامت دل آراي توييم
هرچند فسردهايم در باغ حيات
دل خوش به ظهور سرو بالاي توييم
محمد يوسفي مهري
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
باران عشق
اي که دريا پيش پايت خاکساري ميکند،
صبر هم در انتظارات بيقراري ميکند
بيتو ميخشکد لبان رود، اي باران عشق
عقد اشک و چشم را نام تو جاري ميکند
نيست اندر سر هواي هيچ جا جز کوي تو
ناکجا آباد، آنجا خانهداري ميکند
در تمام سالهاي دوري من از رُخَت
در حضور غيبتت دل داغداري ميکند
اي تمام معني يک رود، اندر يک «کوير»
گر نباشي بيتو خشکي حکم جاري ميکند
محسن بدره (کوير)
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
آستان عشق
يوسف نديده است به دنيا نظارهات
کردم هزار حنجره نذر هزارهات
راضي مشو که طعمة دست خزان شوم
واميشود گل لب من با اشارهات
حرفي براي گفتن از اين دل نمانده است
جانا! کجاست در دل اين شب ستارهات؟
رازي است سر به مهر، دو چشم سياه تو
ديدم به قاب ديدة تو استخارهات
سر مينهم به پاي تو در آستان عشق
من زندهام به نام و نگاه دوبارهات
طيبه شاماني ـ تهران
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
دادخواه
باز مي آيد صداي پاي آه چشم ما
صد افق راز است آن سوي نگاه چشم ما
از نگاه آينه يک روز جاري مي شوي
تا بگيري دست هاي بي پناه چشم ما
خسته ايم از اين همه تصويرهاي نانجيب
چيست، آيا چيست اي آبي، گناه چشم ما؟
گوش کن! ندبه غريبانه شکايت مي کند
آي باران! کي مي آيي دادخواه چشم ما؟
در هجوم رنگ هاي بي تپش باز آينه
مي شود سنگ صبور و سر پناه چشم ما
هر شب آدينه، همراه توسل مي رويم
تا ديار شوق، تنها وعدگاه چشم ما
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
بهار شکفتن
زمان نشسته کناري به انتظار شکفتن
کجاست آن که بيايد پر از بهار شکفتن؟
تمام وسعت باران! زمين بدون تو پژمرد!
جهان دوباره برويد به اعتبار شکفتن
قيام سبز جوانه، در اين زمانه گناه است
چه وقت مي رسد از راه روزگار شکفتن؟
بيا به روح تماشا دوباره بال دگر ده
حضور آينه ها را ببر کنار شکفتن
تو اي شکوه حماسه بيا و معجزه اي کن
بهار مي چکد از زخم ذوالفقار شکفتن
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
آبشار عاطفه
آقا بيا! در دست ها باز آسمان روئيده است
گلواژه سبز دعا تا کهکشان روئيده است
عطر خيال آبيت در ذهن ها جاري شده
تصوير شوق ديدنت در چشم مان روئيده است
با تابش پنهانيت در وسعت آئينه ها
آن سوي باور تا خدا رنگين کمان روئيده است
پژواک نام گرم تو پاييز را تبخير کرد
بر روي لب ها نام سبزت جاودان روئيده است
در ذهن انگشتان من بوي حضورت مي وزد
احساس درکت خوب من! تا بيکران روئيده است
از چهره آئينه ها پاييز پيري مي چکد
اما ز ميلاد جهان عشقت جوان روئيده است
يکباره خيست مي شوم اي آبشار عاطفه !
حتي غزل با نام تو سبز و روان روئيده است
قم - خديجه پنجي «لاله »
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
گل ظهور
غم فراق تو دل را اگرچه سنگين است
فداي آن غم تلخت, چقدر شيرين است!
اگر چه نيست جفا، کار تو, نميدانم
چرا مرام تو در ذره پروري اين است؟
دلم ز دوريات اي گل به سينهام پژمرد
نواي بلبل طبعم ز غصه غمگين است
بيا بيا که ز يمن تو باغ ميخندد
در انتظار رُخت, بيقرار نسرين است
بيا بيا که حضورت به گلشن دلها
براي زخم گل داغديده تسکين است
گل ظهور تو کي برگ و بار خواهد داد؟
در انتظار فرج خوشههاي پروين است
بيا که فتنه به آفاق ميکند بيداد
ببين که باد مخالف به پرچم دين است
هميشه منتظرت روي جاده ميمانم
نگاه باور دل امتداد پرچين است
کاظم جيرودي
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
انتظار موعود
ببين باقي است روي لحظه هايم جاي پاي تو
اگر کافر، اگر مومن، به دنبال تو مي گردم
چرا دست از سر من بر نمي دارد هواي تو
دليل خلقت آدم! نخواهي رفت از يادم
خدا هم در دل من پر نخواهد کرد جاي تو
صدايم از تو خواهد بود اگر بر گردي اي موعود!
پر از داغ شقايقهاست آوازم براي تو
تو را من با تمام انتظارم جستجو کردم
کدامين جاده امشب مي گذارد سر به پاي تو
نشان خانه ات را از هزاران شهر پرسيدم
مگر آن سوتر است از اين تمدن، روستاي تو
يوسفعلي مير شکاک
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
معبد دلم بي تو، ساکت است و ظلماني
اي الهة خورشيد! در شبي زمستاني
از پيات روان کردم، در غروب تنهايي
نالههاي پي در پي، گريههاي پنهاني
لحظة رهايي ده! اي ستارة قطبي
زورق وجودم را زين محيط طوفاني
باز هم بهاري کرد آسمان چشمم را
کوچ سبز آواز سُهرههاي زنداني
در مسير ديدارت، اي سپيدة موعود
کوچه باغ چشمم را، کردهام چراغاني
از تبار اندوهم، چون شقايق صحرا
الفتي ندارم با هر غم خياباني
قربان وليئي
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
سلام بر نگاه تو بلند آسمانيام!
که از حضيض خاکها به اوج ميکشانيام
من ازتبار لحظههاي تند سير زندگي
تو از تبار ديگري بهار جاودانيام
سراسر وجود من پُر است از صداي تو
وجود من فداي تو! بيا به ميهمانيام
به ذرّه ذرّه جان من، طلب زبانه ميکشد
ولي در اين حصارها، اسير ناتوانيام
رسيدهام به مرگ خود در اين غروب واپسين
بيا به چشم من نشين تمام زندگانيام
شنيدهام که ميرسي، نشستهام به راه تو
سلام بر نگاه تو بلند آسمانيام ...
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
اين جشنها براي من «آقا» نميشود
شب با چراغ عاريه، فردا نميشود
خورشيدي و نگاه مرا ميکني سفيد
ميخواستم ببينمت؛ امّا نميشود
شمشيرتان کجاست؟ بزن گردن مرا
وقتي که کور شد گرهي، وا نميشود
يوسف! به شهر بيهنران وجه خويش را
عرضه مکن؛ که هيچ تقاضا نميشود
اينجا، همه مناند؛ منِ بيخيالِ تو
اينجا کسي براي شما، ما نميشود
آقا! جسارت است؛ ولي زودتر بيا
اين کارها به صبر و مدارا نميشود
تا چند فرسخي خودم، ايستادهام
تا مرز يأس، تا به عدم، تا «نميشود»
ميپرسم از خودم: غزلي گفتهاي؛ ولي
با اين همه رديف، چرا با «نميشود»؟
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
ذات آفتاب
عيب از کجاست؟ غيبت او بيدليل نيست
چون ذاتاً آفتاب، به مردم بخيل نيست
ما فرع خاک پاي تو هستيم ـ اي حبيب! ـ
خاکي که سر به سجده نيارد، اصيل نيست
بايد ميان کوره بسوزد که گُل کند
دل تا ميان شعله نيفتد، خليل نيست
جايي که جاي پاي عروج محمّد(ص) است
راهي براي پر زدن جبرئيل نيست
بعد از دو نيم کردن دل، پا بر آن گذار
اين سينه کمتر از وسط رود نيل نيست
رضا جعفري
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
دلم به ياد تو امشب بهانه ميگيرد
نشان وصل تو را عاشقانه ميگيرد
ز خوان عشق تو اي يوسف اهورايي
کبوتر دل من آب و دانه ميگيرد
اگر فراق تو از ديده روشني برده است
شرار عشق تو در دل زبانه ميگيرد
شده است ساغر جان پر ز خون دل شايد
کمان عشق تو دل را نشانه ميگيرد
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
اشک جمعه
او که از چشمان خيسش، اشک جاري مي کند
خوب مي داند که دل را اشک، ياري مي کند
جمعه ها باز آ، ببين سيلاب چشم عاشقان
باغ دل را اشک هاشان آبياري مي کند
غم نباشد عاشقي را چون تهي شد جام مي
اشک با لبهاي تشنه، مي گساري مي کند
چشم را بگشا ببيني راز اشک و انتظار
اشک هم با نام مولا رازداري مي کند
خديجه ايماني - کردستان
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
نيمه شعبان
امشب ز خواب های پریشان که بگذریم
این نیمه را به نیمه ی شعبان که بگذریم
بُن بست شهر را بپریم و سپس کمی -
این کوچه را به سمت خیابان که بگذریم
از کثرتی که هست فراری شویم و بعد -
از جاده های خلوت ایمان که بگذریم
مجنون برای دیدن لیلا گذشت و ما -
این شهر را به سمت بیابان که بگذریم
مانند ابرهای ترک خورده ی فراق
از گریه ها به مقصد باران که بگذریم
بر جانماز خشک و کویری دهیم آب
آن گاه مثل رود خروشان که بگذریم
دریا همیشه مقصد هر رودخانه نیست
پس ما شبیه موج سواران که بگذریم
با همرهی سیصد و سیزده سوار عشق
از مکّه و مدینه ی ایمان که بگذریم
زیباترین یقین خدا پیش روی ماست
با یوسفی که یک سره در آرزوی ماست
------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
طرحی دوباره می کشم از ابتدای تو
طرحی که حرف می زند از ماجرای تو
طرحی که من نبوده ام امّا تو بوده ای
طرحی که رسم می شود از ماورای تو
طرحی مرکّب از تو و سیزده سوار عرش
طرحی که نور می دهد از روشنای تو
طرحی که آفریده شما را امام من
طرحی که آفریده مرا هم برای تو
دسته به دسته آینه ها هم نشسته اند
در زیر لفظ گفتن یک ربّنای تو
پس انبیا کبوتر نامه بر توأند
وقتی که می پرند فقط در هوای تو
بگذار تا غزل بزند حرف خویش را
عمری نشسته ام که بیفتم به پای تو
ما گرد و خاک پای تو را جمکران کنیم
یک گوشه از نگاه تو را آسمان کنیم
------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
امشب سبد سبد گل امید می برند
ما را به هر کجا که شمائید، می برند
این رسم انبیاست که در جشن آفتاب
یک آینه به رسم شب عید می برند
امشب به یمن تو همه ی انبیاء را
تا ماورای عالم تجرید می برند
هرکس غبار کوچه ی دلدار می شود
او را به سمت چشمه ی خورشید می برند
از چشم های آینه ای َش برای ما
ایمان می آورند، وَ تردید می برند
این برگه های روزی یک ساله ی مرا
امشب برای فرصت تمدید می برند
امشب جواز کرب و بلای دوباره را
پیش شما به نیّت تأیید می برند
روزی کنید پر زدنم را به کربلا
تا که زیارتم بشود نذری شما
------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
منظومه ساخت تا که تو را کهکشان کند
مجموعه ی تمامی پیغمبران کند
یعقوب انتظار تو را می کشید تا -
عمری توّسلی به امام زمان کند
آدم به خاک پای تو افتاد بر زمین
یعنی تو را به روی سرش آسمان کند
می خوست پشت ابر بتابی بر این جهان
تا مردمان شب زده را امتحان کند
مستضعفان چشم تو بودند انبیاء
قرآن نخواست بیشتر از این بیان کند
یک عدّه را به یمن زیارت بیارد و -
یک عده را کبوتر نامه رسان کند
عصر سه شنبه بوی وصال تو می دهد
وقتی دلی هوای شب جمکران کند
ما ندبه خوان جمعه ی موعود مانده ایم
ناز تو را به شیوه ی خود، عشق خوانده ایم
------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
گاهی نسیم می شوی و زود می رسی
گاهی به شکل رایحه ی عود می رسی
گاهی به نیمه های شب است و نیاز ما
با یک سبد ستاره ی موعود می رسی
گاهی برای این که تو ویرانمان کنی
از چشممان می آیی و چون رود می رسی
گاهی به گوش پاک مناجاتیان شب
با سوز و ساز نغمه ی داوود میر سی
ما التماس روز ظهور توأیم، لیک -
هر وقت، هر زمان که دلت بود می رسی
روزی تو می رسی و علی شاد می شود
بغض گلوی فاطمه آزاد می شود
------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
نیمه شعبان سالروز ظهور نور مبارك
نیمه شعبان سرود زندگی است نیمه شعبان فرار از بردگی است
نیمه شعبان سلامی از خــــدا بر همه افراد شهر بنــدگی است
نیمه شعبان امیــــد خستگان مقصدیبرجادههایخستگیاست
نیمه شعبان چو كالائی گــران نوبـر بـازارهـای كهنهگی است
نیمه شعبان چو حصنی استـوار قلعهای با سردر همبستگی است
نیمه شعبان چنــان یك سرپناه آخرین امید در بیچـارگی است
نیمه شعبان به سـان مشعــلی در افقهای سیاه زندگــی است
نیمه شعبـان بـرای مسـلمـین سـالـروز خلقت آزادگـی است
نیمه شعبان بـرای دین حــق بیرقی بر قلّـهء دلـدادگـی است
نیمه شعبان سر آغــاز فـرج برسپاه مسلمین آمــادگـی است
نیمــه شعبان بـه سـان دشمنی بهر بیدردیّ واشرفزادگی است
نیمه شعبان غدیر و بعثت است جلوهء خم در كمال سادگی است
نیمهشعبان چو خورشیدی منیر نوربخش عمر ظلمت دیدگی است
نیمهشعبان نهیك روزاست وبس بلكه با تـاریخ در پیوستگی است
نیمه شعبان،خدا داند كه چیست بر ثُـرائی قدر آن در تیرگی است
------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
فرشتگان سما ائتلاف می کردند
به گرد بستر نرگس طواف می کردند
به زیر سایه ی محراب سبز گهواره
پیمبران خدا اعتکاف می کردند
و رودهای بهشتی به اشک شوق ظهور
زلال آبی خود را مضاف می کردند
تمام دوزخیان را ملائکه ز عذاب
به یمن خنده ی مهدی معاف می کردند
قمررخان سماوات تیغ مژگان را
به محض دیدن پلکش غلاف می کردند
پریوشان به کنار ضریح چشمانش
به زشت بودن خود اعتراف می کردند
مقربان الهی برای دیدن او
خریدهای کلان کلاف می کردند
چقدر مردم عاشق کبوتر دل را
روانه سمت حوالی قاف می کردند
سحر در اوج نگاهش، هزار اختر را
منجمان فرج اکتشاف می کردند
وحید قاسمی
---------------------------------------------------------------------
منبع :
1-http://alimahdiyar.blogfa.com/page/imame-zaman
2-http://tebyan-zn.ir/News-Article/persian_literature/2011/7/11/33019.html
3-http://www.beytoote.com/art/song/beautiful-poems-shaban.html
4-http://www.ashpazonline.com/weblog/mohammadebadi1/353088
5-http://w3.blogsky.com/1389/04/29/post-42/
6-http://sherenami.blogfa.com/post-167.aspx
7- http://golezahra.mihanblog.com/post/145
8- http://zaytoun.persianblog.ir/tag/%D9%86%DB%8C%D9%85%D9%87_%D8%B4%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D9%86
9- http://madehin.ir/%D8%A7%D8%B4%D8%B9%D8%A7%D8%B1-%D9%85%D8%B0%D9%87%D8%A8%DB%8C/4155-%D8%A7%D8%B4%D8%B9%D8%A7%D8%B1-%D9%86%D9%8A%D9%85%D9%87-%D8%B4%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D9%86.html
10- http://ww3.sheretak.com/poetry/17163/%D9%85%D8%A7%D9%87-%D8%B4%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D9%86/
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
شعر كامپيوتري( به مناسبت فرا رسيدن ماه شعبان)
اي خدا windows دل را باز كن......
يك print از رحمتت آغاز كن.........
option غم را خدايا on مكن
file اشكم را خدايا Run مكن
نام تو password درهاي بهشت
آدرس email سايت سرنوشت
اي خدا حرف دلم با كي زنم؟
help مي خواهم كه F1 مي زنم
refresh اين دل به الطاف تو است
save انعامش در اين ماه نو است
با clear كردن ذهن از گناه
ما به تو مي آوريم عذر و پناه
اي خدا اين كهنه دل format نما
از خود و قرآن مكن ما را جدا...................
التماس دعاي خير!
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
ماه شعبان
اين مژده دهم به جمع ياران كز راه رسيد ماه شعبان
از باغ رجب كه چون گلستان بسيار گل آورد به بستان
گل هاي بهشتي و طربناك از لطف خداي خوب و منان
شد هديه او به كل هستي آن دشت پر از گل بهاران
از آن همه گل خداي زيبا چند شاخه گرفت بهر خاصان
گلها كه خداي برگزيند بين چيست كه شد قبول يزدان
يك دسته گل به ماه رحمت يعني رمضان و ماه رحمان
نامش حسن(ع) و وجودش از حسن خلقي به مه جمالش حيران
دوم گل سر سبد حسين(ع) است آن هديه ناز ماه شعبان
آن راد و يگانه مرد دوران آن سيد و سرور شهيدان
سوم گل باغ آفرينش ماه عرب و امير شجعان
عباس علي(ع) يا ابوالفضل دريا به كف و شهيد عطشان
چهارم گل اين مه مبارك آن زينت ساجدان سبحان
بر دوش كشد پيام عاشور با ذكر و دعا و صوت قران
پنجم گل حق به نيمه شعبان شد هديه ز رب به ملك امكان
يعني كه امام مهدي(ع) آمد جان همه عالمي به قربان
اي ماه خدا سلام بر تو خوش آمدي اي رفيق خوبان
با اين همه گل كه با تو آمد شد كل وجود باغ و بستان
تقديم نموده حضرت حق بر فاطمه(ع) و علي(ع) ز احسان
اي كاش خداي حي باقي " نامي "بكند فداي ايشان
دكتر اسكندريان(نامي) 24/4/1389
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
ماه شعبان
ماه شادي و نويد
شکوفايي نرگس و ياس
گل ز گلستان پيغمبر آمد پديد
ساجد و عباس و حسينِ شهيد
نيمه چون بوي عطر ياس دميد
ستاره گان ولايت در خشيد
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
مژده اي دل که شب نيمه شعبان آمد
بر تن مرده و بي جان جهان جان آمد
بانگ تکبير نگردرهمه عالم بر پاست
همه گويند مگر جلوه يزدان آمد
اززمين نوربه بالا رود امشب زيرا
نور خورشيد امامت همه تابان آمد
قائم آل محمد (عج)گل گلزار رسول
حجه بن الحسن (عج)آن مظهر ايمان آمد
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
شبي را به خوابم بيا، نازنين!
دلم را پُر از بوي خورشيد کن
بيا چشمه غصههاي مرا
پُر از جوششِ شعر اميد کن
بيا که جهان، زير هر گام تو
پُر از رويش سبزهها ميشود
دلِ آسمان، پُر زِ رنگين کمان
زمين، غرق ذکر خدا ميشود
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
اين بشارت به دل از غيب بسي ميآيد که به ياري جهان دادرسي ميآيد
رهزنان ره دين را عسسي ميآيد مژده اي دل که مسيحا نفسي ميآيد که ز انفاس خوشش بوي کسي ميآيد
دوشم اين مژده رسيد از ملک العرش به گوش کز غم هجر مکن شکوه و افغان و خروش
کايد از پرده برون پادشه برقع پوش از غم و درد مکن ناله و فرياد که دوش زده ام فالي و فريادرسي ميآيد
نوگل گلشن نرگس که برش گل چون خس آيد از پيش و مسيحا پي ياري از پس
شمع رويش سبب گرمي بزم همه کس ز آتش وادي ايمن نه منم خرم و بس موسي اينجا به اميد قبسي ميآيد
اي شه دين که به غير تو دگر ياري نيست جز تا ما را به جهان سرور و سالاري نيست
گرم ماننده بازار تو بازاري نيست هيچکس نيست که در کوي تواش کاري نيست هر کس اينجا به طريق هوسي ميآيد
يار در پرده و از پرده برون بس غوغاست همه کس دلبر ناديده خود را جوياست
نقطه دايره کون و مکان ناپيداست کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست اينقدر هست که بانگ جرسي ميآيد
خوشدلا خوشدلي شيعه بود در شعبان که بود مطلع آن ماه هدي نيمه آن
بهر صيد دل ما ميرسد آن شاه زمان يار دارد سر صيد دل حافظ ياران شاهبازي به شکار مگسي ميآيد
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
-------------------
بده ساقي مي باقي به عشق خسرو خوبان
بزن مطرب ني و بربط كه آمد نيمه شعبان
قدر قدرت شهي آمد، علي فطرت، مهي آمد
چه قدرت، قدرت مطلق، چه فطرت، فطرت يزدان
تولد يافت مولودي ز امر قادر يكتا
كه از نور جمال او جهان شد روضه رضوان
خطش مشكين و لب غنچه، رخش زيبا قدش فتنه
چه قامت، قامت رعنا، چه صورت، صورت رخشان
زچشم و روي نيكويش توانم اينقدر گويم
كه رويش قبلهي دلها و چشمش چشمهي حيوان
زلطف و رحمتش باشد، زبان الكن، قلم عاجز
چه لطفي، لطف بيمنت، چه ياري،ياور ياران
بگو از من تو اي ساقي بآن سرو سهي بالا
توئي آقا، توئي مولا، بخلق عالم امكان
بجانم او بود، جانانكه جان عالمش قربان
بدردم او بود درمان، چه دردي، درد بيدرمان
توئي سرور، توئي رهبر، توئي نوباوه حيدر
توئي سلطان بحر و برّ، ولي حضرت سبحان
توئي لطف و توئي جود و توئي رحم و توئي رحمت
توئي درياي بخشايش، توئي فيض و توئي احسان
توئي علم و توئي عالم، توئي حلم و توئي دانش
توئي دُرّ و توئي گوهر، توئي لؤلؤ توئي مرجان
توئي محرم، توئي همدم، توئي فخر بني آدم
توئي يار و توئي ياور، توئي غمخوار غمخواران
تويئ شاخص، توئي شامخ، توئي شافع، توئي راكع
توئي قائم، توئي غائب، توئي پيدا، توئي پنهان
بود مهدي تو را نام و بود شهرت تو را هادي
توئي مهر و توئي ماه و توئي خورشيد نور افشان
توئي عدل و توئي عادل، توئي عقل و توئي عاقل
توئي فضل و توئي فاضل، توئي شاهنشه خوبان
كلام نغز و دلجويت بود شيرين و روح افزا
چرا؟ چونكه توئي ناطق، چه ناطق؟ ناطق قرآن
ز درد انتظارت جاي اشك از ديده خونبارم
شتابي كن كه رفت اي شه زكف دين و زدل ايمان
ترا از جان و دل چا كرد و صد عيسي، دو صد موسي
كنيز درگهت حور و فلك عبد و ملك دربان
زبان را جاي گويايي نباشد بهر ژوليده
چرا؟ چونكه نباشد گفتن مدح تو شه آسان
حسن فرح بخشيان (ژوليدهي نيشابوري)
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
صبحدم پيك مسيحا دم جانان آمد
گفت برخيز كه آرام دل و جان آمد
سحر از پرده نشينان حريم خلوت
نغمه برخاست كه شاهنشه خوبان آمد
عاشقان را رسد اين طرفه بشارت زسروش
كه سحرگاه شب نيمه شعبان آمد
مى كند مرغ سحر زمزم بر شاخ گل
كه ز نرگس ثمرى پاك بدوران آمد
وارث تاج نبى اوست كه با دعوت حق
بهر افراشتن پرچم قرآن آمد
شهسواريست كه با صولت و بازوى على
از پى كشتن كفار به ميدان آمد
مظهر صلح حسن اوست كه با حلم حسن
پى آرامش دلهاى پريشان آمد
آنكه اندر رگ او خون حسين بن عليست
پى خونخواهى سالار شهيدان آمد
در ره زهد و عبادت چو على بن حسين
سوى حق قافله راسلسله جنبان آمد
علم باقر همه در اوست كه با مشعل علم
رهبر جامعه بى سر و سامان آمد
تا ز ناپاك كند مذهب صادق را پاك
مظهر راستى و پاكى و ايمان آمد
هم چو كاظم كه بود قبله حاجات و مراد
دردمندان جهان را پى درمان آمد
چون رضا تا كه كند از رنگ علوم
وارث افسر سلطان خراسان آمد
اوست سرچشمه تقوا و فضيلت چو جواد
منبع فيض و جوانمردى و احسان آمد
هادى وادى حق كز پى ارشاد بشر
با چراغ خرد و دانش و عرفان آمد
يادگار حسن عسگرى پاك سرشت
كه جهان را كند از عدل گلستان آمد
قائم آل محمد شه اقليم وجود
كه بفرمانده ى عالم امكان آمد
طبع خاموش رسا باز چو مرغان چمن
پى تبريك چنين شاد و غزلخوان آمد
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
شبي را به خوابم بيا، نازنين!
دلم را پُر از بوي خورشيد کن
بيا چشمه غصههاي مرا
پُر از جوششِ شعر اميد کن
بيا که جهان، زير هر گام تو
پُر از رويش سبزهها ميشود
دلِ آسمان، پُر زِ رنگين کمان
زمين، غرق ذکر خدا ميشود
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
بيقرار تؤام و در دل تنگم گِلههاست
آه! بيتاب شدن عادت کم حوصلههاست
مثل عکس رُخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستي و بين من و تو فاصلههاست
بيتو هر لحظه مرا، بيم فرو ريختن است
مثل شهري که به روي گُسل زلزلههاست
آسمان با قفس تنگ چه فرقي دارد؟
ديدنت آرزوي روز و شب چلچلههاست
باز ميپرسم از آن مسئلة دوري و عشق
و ظهور تو جواب همة مسألههاست
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
کسي ميآيد
کسي مي آيد از يک راه دور آهسته آهسته
شبي هم مي کند زينجا عبور آهسته آهسته
غبار غربت از رخسار غمگين دور مي سازد
و ما را مي کند غرق سرور آهسته آهسته
دل دريايي ما را به دريا مي برد روزي
به سان ماهي از جام بلور آهسته آهسته
ازين رخوت رهايي مي دهد جانهاي محزون را
درونها مي شود پر شوق و شور آهسته آهسته
نسيم وحشت پاييز را قدري تحمل کن
بهار آيد اگر باشي صبور آهسته آهسته
کسي مي آيد و مي گيرد احساس خدايي را
ز انسانهاي سرشار از غرور آهسته آهسته
فنا مي گردد اين تاريکي و محنت ز دنيامان
ز هر سو مي دمد صدگونه نور آهسته آهسته
به سر ميآيد اين دوران تلخ انتظار آخر
و ناجي مي کند اينجا ظهور آهسته آهسته
ز الطاف خداوندي حضورش را تمنا کن
که او مردانه مي يابد حضور آهسته آهسته
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
ما نميدانيم و نميتوانيم شکر اين نعمت را چگونه بجاي بياوريم که گِل ما را از باقي ماندة گلِ حضرت مهدي «روحي و ارواح العالمين له الفدا» سرشتهاند.
ما خودمان خوب ميدانيم که اين عشق را به ما دادهاند و امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف ما را از ميان همة بندگان خداي سبحان را صلا زده است و سر سفرة کريمانة خويش نشانده است.
من بيمايه که باشم که خريدار تو باشم؟
حيف باشد که تو يار من و من يار تو باشم
تو مگر ساية لطفي به سروقتِ من آري
که من آن مايه ندارم که به مقدار تو باشم
خويشتن بر تو نبندم که من از خود نپسندم
که تو هرگز گُل من باشي و من خار تو باشم
هرگز انديشه نکردم که کمندت به من افتد
که من آن وَقع ندارم که گرفتار تو باشم
هرگز اندر همه عالم نشناسم غم و شادي
مگر آن وقت که شادي خور و غمخوار تو باشم
گُذر از دست رقيبان نتوان کرد به کُويت
مگر آن وقت که در ساية زنهار تو باشم
مردمان عاشق گفتار من اي قبلة خوبان!
چون نباشند؟ که من، عاشق ديدار تو باشم
من چه شايستة آنم که تو را خوانم و دانم
مگرم هم تو ببخشي که سزاوار تو باشم
در پي پاسخ به اين پرسش بودهايم که: ما کي؟ کجا؟ و چگونه؟ به شرف اين عشق نايل آمدهايم؟ جواب آن بود که در واقعهاي به نام «عشق غايبانه» و در عالم ارواح، ما عاشق آفريده شديم و ماجراي اين عشقِ غايبانه تا عالم ناسوت کشيده شده است.
در خصوص ابعاد مختلفِ عشق غايبانه، سخنها بسيار گفتهايم و امروز کلام خودمان را در اين باره به حول و قوة الهي، ادامه ميدهيم.
جذبة حضرت معشوق پرده نشين عجل الله تعالي فرجه الشريف:
يکي ديگر از ابعادِ عشقِ غايبانه، «جذبة نامرئيِ» حضرت دلدار «روحي وله الفدا» است. «جذبه» را اهل معنا، گاه «کشش» ميگويند؛ و گاهي «برقِ عشق» و گاهي هم «کمند نامرئي» يار.
جناب حافظ که ـ خود از مجذوبانِ امام زمان «سلام الله عليه» است ـ «جذبه» را در برخي از ابيات عرضي و قدسي خود، «برقِ عشق» ناميده است:
ديدي اي دل که غمِ عشق دگر باره چه کرد؟
چون بشد دلبر و با يار وفادار چه کرد؟
آه از آن نرگس جادو که چه بازي انگيخت
آه از آن مست که با مردم هشيار چه کرد؟
برقي از منزل ليلي بدرخشيد «سحر»
وه که با خرمن مجنونِ دل افگار چه کرد؟
برقِ عشق، آتش غم در دلِ حافظ زد و سخوت
يار ديرينه ببينيد که با يار چه کرد؟
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
زمين دلتنگ و مهدى بيقرار است
فلك شيدا، پريشان روزگار است
دلا، آدينه شد، دلبر نيامد
غروب انتظارم سرنيامد
همه دلها پر از آه و غم و درد
همه آلالهها پژمرده و زرد
نفسها خسته و در دل خموشند
فغانها بىصدا و پرخروشند
نه رنگى از عدالت، نى از صداقت
در و ديوار دارد نقش ظلمت
شده پرپر گل مهر و محبّت
همه دلها شده سرشا نفرت
شده شام يتيمان، ناله و اشك
برد هركس به كاخ ديگرى رشك
شده پژمرده غنچه در چمنزار
بگشت آواره گل در كوى گلزار
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
نشسته ديو بر دلهاى خفته
همه جا بذر نوميدى شكفته
زده زنگارها آئين و مذهب
دمى، رويى ز سرور نيست يا رب
به اشك چشم و مهر و ماه، سوگند
به آه و ناله دلهاى دربند
اگر نرگس ز هجرت زار زار است
شقايق تا قيامت دغدار است
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
امشب از مفهوم مستي جرعهاي سر ميکشم
فکر ديدار تو را تا مرز باور ميکشم
اي نگاهت سبز، اي سرچشمة آئينهها
گر بيايي با تو از پاييزها پر ميکشم
خوب من! با هم قراري داشتيم آدينهها
سالها طرح نميآيي به دفتر ميکشم
من به قربان قدمهايت، تو برگرد و ببين
جاي قرباني گلويم را به خنجر ميکشم
قصة پرواز تو در آسمان پيچيده است
باز امشب در هوايت بينشان پَر ميکشم
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
گرية آسمان
اي شعر من، فداي دو چشمان خستهات
اي چشم من، به پاي صداي شکستهات
اي آخرين حماسة بيداري صدا
وي اوّلين تصادف بيداد با خدا
چشمان مست تو به کجا ميکِشد مرا
ميآيي و خداي صدا ميکُشد مرا
اي هايهاي گرية مستانهام بيا
وي بغض در گلو به پرستاريام بيا
آغاز من بيا و مرا باز زنده کن
در اين غروب سرد دلم را تو بنده کن
اين را بدان که باز ستاره شکست و رفت
آمد به شوق ديدن تو مست گشت و رفت
من ميروم ولي براي تو آشفتهام بدان
چون در صداي عشق تو بشکفتهام بدان
اين را بدان که از غم تو آسمان شکافت
اين نور عشق بود که بر بيکران بتافت
ديشب هزار بار ناله زدم آسمان گريست
از عرش تا به حرمت کون و مکان گريست
امشب به پاس گرية افلاک بازگرد
اي نازنين ستارة ادراک بازگرد
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
شعر تنهايي
سکوت کوچههاي تارِ جانم، گريه ميخواهد
تمام بندبندِ استخوانم، گريه ميخواهد
ببار اي ابر بارانزا! ميان شعرهاي من
که بغض آشناي آسمانم، گريه ميخواهد
بهاري کن مرا جانا! که من پابند پاييزم
و آهنگ غزلهاي جوانم، گريه ميخواهد
نميخواهم دگر آيينه را؛ چشمان من مُردند
که در متنش نگاه ناتوانم، گريه ميخواهد
چنان دق کرده احساسم ميان شعر تنهايي
که حتّي گريههاي بيامانم، گريه ميخواهد
فرهام شاه آبادي فراهاني
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
چند رباعي
مشتاق جمال همچو ماهش، هستيم
محتاج نگاه گاهگاهش هستيم
عمريست که بستهايم بر روزنهها
چشمي که يقين کند به راهش هستيم
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
سالي گذرد بيتو مرا روز؛ بيا
جان سوخت، تو ـ اي شعلة جانسوز! ـ بيا
لبريز شده کاسة صبرم، جانا
اي از همه غايب اي دل افروز، بيا
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
ما شيفتة زلف سمن ساي توييم
دل دادة قامت دل آراي توييم
هرچند فسردهايم در باغ حيات
دل خوش به ظهور سرو بالاي توييم
محمد يوسفي مهري
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
باران عشق
اي که دريا پيش پايت خاکساري ميکند،
صبر هم در انتظارات بيقراري ميکند
بيتو ميخشکد لبان رود، اي باران عشق
عقد اشک و چشم را نام تو جاري ميکند
نيست اندر سر هواي هيچ جا جز کوي تو
ناکجا آباد، آنجا خانهداري ميکند
در تمام سالهاي دوري من از رُخَت
در حضور غيبتت دل داغداري ميکند
اي تمام معني يک رود، اندر يک «کوير»
گر نباشي بيتو خشکي حکم جاري ميکند
محسن بدره (کوير)
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
آستان عشق
يوسف نديده است به دنيا نظارهات
کردم هزار حنجره نذر هزارهات
راضي مشو که طعمة دست خزان شوم
واميشود گل لب من با اشارهات
حرفي براي گفتن از اين دل نمانده است
جانا! کجاست در دل اين شب ستارهات؟
رازي است سر به مهر، دو چشم سياه تو
ديدم به قاب ديدة تو استخارهات
سر مينهم به پاي تو در آستان عشق
من زندهام به نام و نگاه دوبارهات
طيبه شاماني ـ تهران
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
دادخواه
باز مي آيد صداي پاي آه چشم ما
صد افق راز است آن سوي نگاه چشم ما
از نگاه آينه يک روز جاري مي شوي
تا بگيري دست هاي بي پناه چشم ما
خسته ايم از اين همه تصويرهاي نانجيب
چيست، آيا چيست اي آبي، گناه چشم ما؟
گوش کن! ندبه غريبانه شکايت مي کند
آي باران! کي مي آيي دادخواه چشم ما؟
در هجوم رنگ هاي بي تپش باز آينه
مي شود سنگ صبور و سر پناه چشم ما
هر شب آدينه، همراه توسل مي رويم
تا ديار شوق، تنها وعدگاه چشم ما
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
بهار شکفتن
زمان نشسته کناري به انتظار شکفتن
کجاست آن که بيايد پر از بهار شکفتن؟
تمام وسعت باران! زمين بدون تو پژمرد!
جهان دوباره برويد به اعتبار شکفتن
قيام سبز جوانه، در اين زمانه گناه است
چه وقت مي رسد از راه روزگار شکفتن؟
بيا به روح تماشا دوباره بال دگر ده
حضور آينه ها را ببر کنار شکفتن
تو اي شکوه حماسه بيا و معجزه اي کن
بهار مي چکد از زخم ذوالفقار شکفتن
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
آبشار عاطفه
آقا بيا! در دست ها باز آسمان روئيده است
گلواژه سبز دعا تا کهکشان روئيده است
عطر خيال آبيت در ذهن ها جاري شده
تصوير شوق ديدنت در چشم مان روئيده است
با تابش پنهانيت در وسعت آئينه ها
آن سوي باور تا خدا رنگين کمان روئيده است
پژواک نام گرم تو پاييز را تبخير کرد
بر روي لب ها نام سبزت جاودان روئيده است
در ذهن انگشتان من بوي حضورت مي وزد
احساس درکت خوب من! تا بيکران روئيده است
از چهره آئينه ها پاييز پيري مي چکد
اما ز ميلاد جهان عشقت جوان روئيده است
يکباره خيست مي شوم اي آبشار عاطفه !
حتي غزل با نام تو سبز و روان روئيده است
قم - خديجه پنجي «لاله »
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
گل ظهور
غم فراق تو دل را اگرچه سنگين است
فداي آن غم تلخت, چقدر شيرين است!
اگر چه نيست جفا، کار تو, نميدانم
چرا مرام تو در ذره پروري اين است؟
دلم ز دوريات اي گل به سينهام پژمرد
نواي بلبل طبعم ز غصه غمگين است
بيا بيا که ز يمن تو باغ ميخندد
در انتظار رُخت, بيقرار نسرين است
بيا بيا که حضورت به گلشن دلها
براي زخم گل داغديده تسکين است
گل ظهور تو کي برگ و بار خواهد داد؟
در انتظار فرج خوشههاي پروين است
بيا که فتنه به آفاق ميکند بيداد
ببين که باد مخالف به پرچم دين است
هميشه منتظرت روي جاده ميمانم
نگاه باور دل امتداد پرچين است
کاظم جيرودي
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
انتظار موعود
ببين باقي است روي لحظه هايم جاي پاي تو
اگر کافر، اگر مومن، به دنبال تو مي گردم
چرا دست از سر من بر نمي دارد هواي تو
دليل خلقت آدم! نخواهي رفت از يادم
خدا هم در دل من پر نخواهد کرد جاي تو
صدايم از تو خواهد بود اگر بر گردي اي موعود!
پر از داغ شقايقهاست آوازم براي تو
تو را من با تمام انتظارم جستجو کردم
کدامين جاده امشب مي گذارد سر به پاي تو
نشان خانه ات را از هزاران شهر پرسيدم
مگر آن سوتر است از اين تمدن، روستاي تو
يوسفعلي مير شکاک
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
معبد دلم بي تو، ساکت است و ظلماني
اي الهة خورشيد! در شبي زمستاني
از پيات روان کردم، در غروب تنهايي
نالههاي پي در پي، گريههاي پنهاني
لحظة رهايي ده! اي ستارة قطبي
زورق وجودم را زين محيط طوفاني
باز هم بهاري کرد آسمان چشمم را
کوچ سبز آواز سُهرههاي زنداني
در مسير ديدارت، اي سپيدة موعود
کوچه باغ چشمم را، کردهام چراغاني
از تبار اندوهم، چون شقايق صحرا
الفتي ندارم با هر غم خياباني
قربان وليئي
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
سلام بر نگاه تو بلند آسمانيام!
که از حضيض خاکها به اوج ميکشانيام
من ازتبار لحظههاي تند سير زندگي
تو از تبار ديگري بهار جاودانيام
سراسر وجود من پُر است از صداي تو
وجود من فداي تو! بيا به ميهمانيام
به ذرّه ذرّه جان من، طلب زبانه ميکشد
ولي در اين حصارها، اسير ناتوانيام
رسيدهام به مرگ خود در اين غروب واپسين
بيا به چشم من نشين تمام زندگانيام
شنيدهام که ميرسي، نشستهام به راه تو
سلام بر نگاه تو بلند آسمانيام ...
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
اين جشنها براي من «آقا» نميشود
شب با چراغ عاريه، فردا نميشود
خورشيدي و نگاه مرا ميکني سفيد
ميخواستم ببينمت؛ امّا نميشود
شمشيرتان کجاست؟ بزن گردن مرا
وقتي که کور شد گرهي، وا نميشود
يوسف! به شهر بيهنران وجه خويش را
عرضه مکن؛ که هيچ تقاضا نميشود
اينجا، همه مناند؛ منِ بيخيالِ تو
اينجا کسي براي شما، ما نميشود
آقا! جسارت است؛ ولي زودتر بيا
اين کارها به صبر و مدارا نميشود
تا چند فرسخي خودم، ايستادهام
تا مرز يأس، تا به عدم، تا «نميشود»
ميپرسم از خودم: غزلي گفتهاي؛ ولي
با اين همه رديف، چرا با «نميشود»؟
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
ذات آفتاب
عيب از کجاست؟ غيبت او بيدليل نيست
چون ذاتاً آفتاب، به مردم بخيل نيست
ما فرع خاک پاي تو هستيم ـ اي حبيب! ـ
خاکي که سر به سجده نيارد، اصيل نيست
بايد ميان کوره بسوزد که گُل کند
دل تا ميان شعله نيفتد، خليل نيست
جايي که جاي پاي عروج محمّد(ص) است
راهي براي پر زدن جبرئيل نيست
بعد از دو نيم کردن دل، پا بر آن گذار
اين سينه کمتر از وسط رود نيل نيست
رضا جعفري
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
دلم به ياد تو امشب بهانه ميگيرد
نشان وصل تو را عاشقانه ميگيرد
ز خوان عشق تو اي يوسف اهورايي
کبوتر دل من آب و دانه ميگيرد
اگر فراق تو از ديده روشني برده است
شرار عشق تو در دل زبانه ميگيرد
شده است ساغر جان پر ز خون دل شايد
کمان عشق تو دل را نشانه ميگيرد
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
اشک جمعه
او که از چشمان خيسش، اشک جاري مي کند
خوب مي داند که دل را اشک، ياري مي کند
جمعه ها باز آ، ببين سيلاب چشم عاشقان
باغ دل را اشک هاشان آبياري مي کند
غم نباشد عاشقي را چون تهي شد جام مي
اشک با لبهاي تشنه، مي گساري مي کند
چشم را بگشا ببيني راز اشک و انتظار
اشک هم با نام مولا رازداري مي کند
خديجه ايماني - کردستان
-------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
نيمه شعبان
امشب ز خواب های پریشان که بگذریم
این نیمه را به نیمه ی شعبان که بگذریم
بُن بست شهر را بپریم و سپس کمی -
این کوچه را به سمت خیابان که بگذریم
از کثرتی که هست فراری شویم و بعد -
از جاده های خلوت ایمان که بگذریم
مجنون برای دیدن لیلا گذشت و ما -
این شهر را به سمت بیابان که بگذریم
مانند ابرهای ترک خورده ی فراق
از گریه ها به مقصد باران که بگذریم
بر جانماز خشک و کویری دهیم آب
آن گاه مثل رود خروشان که بگذریم
دریا همیشه مقصد هر رودخانه نیست
پس ما شبیه موج سواران که بگذریم
با همرهی سیصد و سیزده سوار عشق
از مکّه و مدینه ی ایمان که بگذریم
زیباترین یقین خدا پیش روی ماست
با یوسفی که یک سره در آرزوی ماست
------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
طرحی دوباره می کشم از ابتدای تو
طرحی که حرف می زند از ماجرای تو
طرحی که من نبوده ام امّا تو بوده ای
طرحی که رسم می شود از ماورای تو
طرحی مرکّب از تو و سیزده سوار عرش
طرحی که نور می دهد از روشنای تو
طرحی که آفریده شما را امام من
طرحی که آفریده مرا هم برای تو
دسته به دسته آینه ها هم نشسته اند
در زیر لفظ گفتن یک ربّنای تو
پس انبیا کبوتر نامه بر توأند
وقتی که می پرند فقط در هوای تو
بگذار تا غزل بزند حرف خویش را
عمری نشسته ام که بیفتم به پای تو
ما گرد و خاک پای تو را جمکران کنیم
یک گوشه از نگاه تو را آسمان کنیم
------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
امشب سبد سبد گل امید می برند
ما را به هر کجا که شمائید، می برند
این رسم انبیاست که در جشن آفتاب
یک آینه به رسم شب عید می برند
امشب به یمن تو همه ی انبیاء را
تا ماورای عالم تجرید می برند
هرکس غبار کوچه ی دلدار می شود
او را به سمت چشمه ی خورشید می برند
از چشم های آینه ای َش برای ما
ایمان می آورند، وَ تردید می برند
این برگه های روزی یک ساله ی مرا
امشب برای فرصت تمدید می برند
امشب جواز کرب و بلای دوباره را
پیش شما به نیّت تأیید می برند
روزی کنید پر زدنم را به کربلا
تا که زیارتم بشود نذری شما
------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
منظومه ساخت تا که تو را کهکشان کند
مجموعه ی تمامی پیغمبران کند
یعقوب انتظار تو را می کشید تا -
عمری توّسلی به امام زمان کند
آدم به خاک پای تو افتاد بر زمین
یعنی تو را به روی سرش آسمان کند
می خوست پشت ابر بتابی بر این جهان
تا مردمان شب زده را امتحان کند
مستضعفان چشم تو بودند انبیاء
قرآن نخواست بیشتر از این بیان کند
یک عدّه را به یمن زیارت بیارد و -
یک عده را کبوتر نامه رسان کند
عصر سه شنبه بوی وصال تو می دهد
وقتی دلی هوای شب جمکران کند
ما ندبه خوان جمعه ی موعود مانده ایم
ناز تو را به شیوه ی خود، عشق خوانده ایم
------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
گاهی نسیم می شوی و زود می رسی
گاهی به شکل رایحه ی عود می رسی
گاهی به نیمه های شب است و نیاز ما
با یک سبد ستاره ی موعود می رسی
گاهی برای این که تو ویرانمان کنی
از چشممان می آیی و چون رود می رسی
گاهی به گوش پاک مناجاتیان شب
با سوز و ساز نغمه ی داوود میر سی
ما التماس روز ظهور توأیم، لیک -
هر وقت، هر زمان که دلت بود می رسی
روزی تو می رسی و علی شاد می شود
بغض گلوی فاطمه آزاد می شود
------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
نیمه شعبان سالروز ظهور نور مبارك
نیمه شعبان سرود زندگی است نیمه شعبان فرار از بردگی است
نیمه شعبان سلامی از خــــدا بر همه افراد شهر بنــدگی است
نیمه شعبان امیــــد خستگان مقصدیبرجادههایخستگیاست
نیمه شعبان چو كالائی گــران نوبـر بـازارهـای كهنهگی است
نیمه شعبان چو حصنی استـوار قلعهای با سردر همبستگی است
نیمه شعبان چنــان یك سرپناه آخرین امید در بیچـارگی است
نیمه شعبان به سـان مشعــلی در افقهای سیاه زندگــی است
نیمه شعبـان بـرای مسـلمـین سـالـروز خلقت آزادگـی است
نیمه شعبان بـرای دین حــق بیرقی بر قلّـهء دلـدادگـی است
نیمه شعبان سر آغــاز فـرج برسپاه مسلمین آمــادگـی است
نیمــه شعبان بـه سـان دشمنی بهر بیدردیّ واشرفزادگی است
نیمه شعبان غدیر و بعثت است جلوهء خم در كمال سادگی است
نیمهشعبان چو خورشیدی منیر نوربخش عمر ظلمت دیدگی است
نیمهشعبان نهیك روزاست وبس بلكه با تـاریخ در پیوستگی است
نیمه شعبان،خدا داند كه چیست بر ثُـرائی قدر آن در تیرگی است
------------------
اللهم عجل الوليک الفرج
------------------
فرشتگان سما ائتلاف می کردند
به گرد بستر نرگس طواف می کردند
به زیر سایه ی محراب سبز گهواره
پیمبران خدا اعتکاف می کردند
و رودهای بهشتی به اشک شوق ظهور
زلال آبی خود را مضاف می کردند
تمام دوزخیان را ملائکه ز عذاب
به یمن خنده ی مهدی معاف می کردند
قمررخان سماوات تیغ مژگان را
به محض دیدن پلکش غلاف می کردند
پریوشان به کنار ضریح چشمانش
به زشت بودن خود اعتراف می کردند
مقربان الهی برای دیدن او
خریدهای کلان کلاف می کردند
چقدر مردم عاشق کبوتر دل را
روانه سمت حوالی قاف می کردند
سحر در اوج نگاهش، هزار اختر را
منجمان فرج اکتشاف می کردند
وحید قاسمی
---------------------------------------------------------------------
منبع :
1-http://alimahdiyar.blogfa.com/page/imame-zaman
2-http://tebyan-zn.ir/News-Article/persian_literature/2011/7/11/33019.html
3-http://www.beytoote.com/art/song/beautiful-poems-shaban.html
4-http://www.ashpazonline.com/weblog/mohammadebadi1/353088
5-http://w3.blogsky.com/1389/04/29/post-42/
6-http://sherenami.blogfa.com/post-167.aspx
7- http://golezahra.mihanblog.com/post/145
8- http://zaytoun.persianblog.ir/tag/%D9%86%DB%8C%D9%85%D9%87_%D8%B4%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D9%86
9- http://madehin.ir/%D8%A7%D8%B4%D8%B9%D8%A7%D8%B1-%D9%85%D8%B0%D9%87%D8%A8%DB%8C/4155-%D8%A7%D8%B4%D8%B9%D8%A7%D8%B1-%D9%86%D9%8A%D9%85%D9%87-%D8%B4%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D9%86.html
10- http://ww3.sheretak.com/poetry/17163/%D9%85%D8%A7%D9%87-%D8%B4%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D9%86/
تاريخ : دوشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۱ | 23:12 | نويسنده : محمد حسین فراهانی |
.: Weblog Themes By Pichak :.